دفع تجاوز (2)
دفع تجاوز (2)
دفع تجاوز (2)
نويسنده: دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
مواضع كشورها بعد از فتح خرمشهر
دولت امريكا كه در آغاز تجاوز رژيم عراق خود را بيطرف جلوه ميداد، بعد از فتح خرمشهر نتوانست خشم و ناراحتي خود را از پيروزيهاي رزمندگان اسلام پنهان كند، لذا ژنرال هيگ، وزير خارجه وقت امريكا در اقدامي شتابزده اعلام كرد:
امريكا در برابر هرگونه تغيير اساسي در منطقه خليج فارس كه ناشي از جنگ ايران و عراق باشد، بيتفاوت نخواهد بود.
همچنين وزير خارج امريكا در نطقي بسيار مهم در مقابل شوراي روابط خارجي امريكا در شيكاگو اعلام داشت:
اينك لحظه اقدام امريكا براي متوقف كردن جنگ ايران و عراق و برقراري صلح در سراسر منطقه فرا رسيدن است.
آيا زماني كه صدام حسين هجوم سراسري را به خاك ايران آغاز كرد و بسياري از شهرهاي مرزي ايران را بر سر ساكنين بيدفاع آن خراب كرد و قريب به بيست ماه به تاخت و تاز در سرزمينهاي اشغالي ادامه داد، زمان برقراري صلح در منطقه نبوده است؟ آيا داعيه صلحخواهي امريكا پس از عمليات بيتالمقدس نشانه نقض بيطرفي و حمايت از رژيم عراق نيست؟
دكتر عظمي اِلباز مشاور شخصي حسني مبارك رئيس جمهور مصر هشدار داد:
اگر ايرانيها دست به يك هجوم جدي به داخل عراق بزنند، بدون شك درگيري مصر در جنگ را افزايش خواهد داد.
همچنين وليعهد اردن از امريكا خواست تا موضع بيطرفي خود در جنگ ايران و عراق را رها نموده و به خاطر اينكه ايران در جنگ به پيش ميرود، از عراق حمايت كند.
تسخير برقآساي بندر حياتي خرمشهر توسط رزمندگان اسلام، ضربه گيجكنندهاي را بر عراق و همه كشورهاي متحدش وارد ساخت. به طوري كه پس از مدتها خاموشي، تماماً براي نجات صدام حسين به تكافو افتادند و با فشارهاي تبليغي و سياسي بر ايران خواهان برقراري آتشبس فوري شدند. تا اينكه در فاصلهاي بسيار كوتاه دستهاي پيدا و پنهان دولتها در حمايت از رژيم متجاوز عراق آشكار شد. امام راحل( رحمت الله علیه ) در اين باره ميگويد:
اين صدام كه تا حال اين قدر ادعا ميكرد كه من وابستگي به امريكا ندارم و من با اسرائيل دشمنم و با مصر دشمن هستم و من يك عربي هستم كه فقط عربيت را ميفهمم و امريكا و فرانسه و ديگران را اصلاً كاري ندارم و قبول ندارم، حالا معلوم شد كه قضيه چي است، حالا معلوم شد كه اين مرد، هم امريكايي بوده است، هم اسرائيلي بوده است و هم در غياب آنها شوروي پست و بند داشته است.
مواضع سازمانهاي منطقهاي و بينالمللي
شوراي همكاري خليج فارس به رياست شاهزاده فهد وليعهد وقت كشور عربستان در تاريخ 9/3/1361 تشكيل جلسه داد و خواهان توقف جنگ شد. ناظران مطلع نيز اظهار كردهاند كه مقامات عربستان سعودي در نظر دارند از فرانسه و مقامات اين كشور درخواست نمايند تا براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق اقداماتي را آغاز نمايند.
سازمان كنفرانس اسلامي نيز با تشكيل كميته ميانجيگري درصدد برآمد كه جنگ بين ايران و عراق را متوقف كند، حبيب شطي دبير كل وقت سازمان كنفرانس اسلامي در اين بار ميگويد:
در ارتباط با جنگ ايران و عراق چهل و سه كشور عضو كنفرانس اسلامي تلاش خواهند كرد كه اين دو كشور، ملت اسلامي را كه بيش از يك سال قبل درگير يك جنگ خانمانسوز هستند، با يكديگر آشتي دهند.
شوراي امنيت سازمان ملل متحد كه طبق منشور سازمان مسئوليت دفع تجاوز به كشورها را عهدهدار است، به طور جدي قضيه جنگ ايران و عراق را دنبال نكرده است. اعضاي شوراي امنيت تنها در جلسه 6 مهر ماه 1359 (28 سپتامبر 1980) تشكيل جلسه داد و به اتفاق آراء قطعنامه 479 را تصويب كرد.
به طوري كه ملاحظه ميشود اين قطعنامه با عنوان «وضعيت ميان ايران و عراق» با اظهار نگراني از دو كشور درخواست ميكند كه از هرگونه كاربرد بيشتر زور خودداري ميكنند. جاي بسي تعجب است كه درخواست عدم استفاده از زور (حتي به صورت مشروع) زماني مطرح شده است كه قسمت اعظمي از غرب و جنوب غربي ايران در اشغال نيروهاي عراقي بود و شورا با حكم آتشبس در خاك ايران، از نيروهاي متجاوز درخواست نكرده است كه به مرزهاي بينالمللي بازگردند، بلكه خواسته واقعي شورا آن بود كه دولت قرباني تجاوز (ايران) از دفاع مشروع براي دفع تجاوز دست بردارد. اين امر خود نقص صريح ماده 51 منشور ملل متحد است.
پس از قطعنامه 479 شوراي امنيت سازمان ملل به مدت 22 ماه سكوت كرد و اين در ايّامي است كه رژيم عراق در اوج پيروزي است، امّا پس از عمليات بيتالمقدس، شوراي امنيت همصدا با ساير كشورهاي متحد عراق براي توقف جنگ سكوت خود را شكست و در پي درخواست كشور اردن و امريكا (دو متحد عراق در جنگ با ايران) تشكيل جلسه داد و در 21/4/1361 (12 ژوئيه 1982) قطعنامه 514 را به اتفاق آرا تصويب كرد.
در اين قطعنامه برخلاف قطعنامه 479 براي نخستين بار از برقراري آتشبس و عقبنشيني نيروها به مرزهاي شناختهشده بينالمللي و تشكيل نيروهاي پاسدار صلح و استقرار آنها سخن رفته است و احترام به حاكميت، استقلال، تماميت ارزش و عدم مداخله در امور داخلي كشورها مورد توجه قرار گرفته است.
بديهي است كه اين موارد ضرورت داشت كه در زمان برتري نيروهاي عراقي و اشغال بخشي از مناطق و شهرهاي مرزي ايران هم به طور جدي از سوي شوراي امنيت سازمان ملل مطرح و تعقيب شود، حال به چه علتي شوراي امنيت پس از 22 ماه سكوت به فكر وظايف اوليه و ابتدايي خود افتاده است، جاي بسي سؤال و تعجب است.
ايران قطعنامه 514 را نپذيرفت، زيرا هنوز تا خواستههاي مشروع خويش نظير: معرفي متجاوز و پرداخت خسارت و تضمين صلح، راه درازي را در پيش رو داشت و قطعنامه 514 هيچ راهكاري را براي تحقق مقاصد مشروع ايران پيشنهاد نكرد.
طرح چند سؤال و پاسخ آن
الف ـ چرا ايران پس از فتح خرمشهر پيشنهاد صلح شوراي امنيت را نپذيرفت؟
ب ـ آيا مسؤول ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر ايران نيست؟
ج ـ اينكه گفته ميشود امام خميني خواهان خاتمه دادن به جنگ پس از فتح خرمشهر بود، آيا صحت دارد؟
اگرچه خواننده محترم با مطالعه اين كتاب ميتواند به پاسخ سؤالات خود برسد، امّا اختصاصاً به دليل طرح مشخص اين سؤالات، بويژه از سوي شبههافكنان به جواب آن ميپردازيم:
سؤال اول ـ چرا ايران پس از فتح خرمشهر پيشنهاد صلح از سوي كشورها و مجامع بينالمللي را نپذيرفت؟
جمهوري اسلامي ايران از آغاز تجاوز رژيم عراق خواهان صلح بوده است، امّا صلح حقيقي و شرافتمندانه. بديهي است صلح از نظر حقوق بينالملل بايد حاوي مقدمات زير باشد:
ـ دفع آتش تجاوز
ـ شناسايي متجاوز
ـ تعيين خسارات و تنبيه متجاوز
ـ تضمين صلح و بقاي آن به كشور مورد تجاوز
با توجه به اين مقدمات در كليه نظرها و بيانيههاي شخصيتها و رؤساي دولتها و مجامع بينالمللي كه هياهوي صلح و آتشبس بعد از فتح خرمشهر به راه انداختند، تماماً فاقد موارد فوق بودند. شوراي امنيت سازمان ملل كه بر اساس منشور سازمان در اين رابطه مسئول بوده است، در قطعنامه 514 و قطعنامههاي بعدي به جاي لفظ «منازعه» بين ايران و عراق از كلمه «وضعيت» استفاده ميكرد، اين دو واژه از نظر حقوق بينالملل تعريف خاص خود را دارند، در اعلان «وضعيت» هيچ مسئوليتي متوجه شوراي امنيت سازمان نميشود، ولي اعلان «منازعه» براي شوراي امنيت مسئوليتآور ميشد، به همين دليل از كاربرد واژه «منازعه» در صدور قطعنامهها خودداري ميكرد. بنابراين شورايي كه دفع مخاصمه بين كشورها را به عهده دارد تا اين اندازه كه از مسئوليتش طفره ميرود. ايران به اميد كدام مرجع ديگري دست از دفاع مقدس خود ميكشيد؟ آيا شعار صلح را بدون توجه به مقدمات و راهكاري عملي آن با آب و تاب مطرح نمودن خيانت به واژه مقدس صلح نيست؟ آيا با اين وجود عدم پذيرش صلحفريبان مدعي از سوي ايران كار خردمندانهاي نبوده است؟
سؤال دوم: آيا مسئول ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، ايران نيست؟
در جنگ رژيم عراق عليه ايران سه نوع پايان قابل تصور بود، اوّلاً ايران ملغوب و رژيم عراق غالب شود. ثانياً عراق مغلوب و ايران غالب شود. ثالثاً يك تصميم بينالمللي جنگ را خاتمه دهد.
فرض اوّل تحقيقاً منتفي است، زيرا اگر قرار بود كه ايران مغلوب شود، در همان روزهاي اول جنگ كه غافلگير شده بود و در اثر درگيري با مشكلات طبيعي بعد از انقلاب آمادگي مقابله با تهاجم گسترده رژيم عراق را نداشت، ميبايست از پا درميآمد، امّا ديديم كه چگونه توانست به طرز معجزهآسايي خود را تجهيز كند و در فاصلهاي كوتاه نه تنها تمامي اراضي اشغالي را از دشمن پس بگيرد، بلكه به تعقيب متجاوز در خاك او نيز بپردازد. و از طرفي به فرموده امام راحل( رحمت الله علیه ) ملتي كه با تكيه بر ايمان و اراده الهي ميجنگيد، شكست در منطق او راه ندارد. در قرآن كريم به همين مضمون آمده است.
فرض دوّم اينكه رژيم عراق مغلوب شود، كه اين فرض هم محققالوقوع نبود، زيرا حاميان و متحدان رژيم عراق به هر قيمتي اجازه شكست رژيم عراق را نميدادند وديديم كه در راستاي حمايت از او تمامي قوانين بينالمللي را نقض نميكردند و سلاحهاي مخرب ميكروبي و شيميايي را در اختيار او قرار دادند، صدام حسين هم با آرامش خاطر آنها را عليه رزمندگان ما وقيحانه به كار گرفت. فرض سوم تصميمات بينالمللي بود كه تا صدور قطعنامه 598 اقدام به اين كار نشده بود. از اين رو برابر ماده 51 منشور سازمان ملل متحد كشوري كه مورد تجاوز قرار گرفت تا زماني كه شوراي امنيت تدابير اجرايي جهت دفع تجاوز اتخاذ نكند، حق دارد از خود دفاع كند، امّا به محض اينكه شوراي امنيت تدابير لازم را اتخاذ كرد، بايد كشور مورد تجاوز از ادامه حملات خودداري كند تا شوراي امنيت بتواند با طيب خاطر به فعاليت خود در زمينه شناسايي و تنبيه متجاوز ادامه دهد. از اين رو برابر ماده يكم قطعنامه تعريف متجاوز، جمهوري اسلامي ايران در تاريخ 31 شهريور 1359 از زمين، هوا و دريا مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفت و تا زمان صدور قطعنامه 598 چون تصميم روشني از سوي شوراي امنيت براي دفع تجاوز اتخاذ نشد، حق داشت از خود دفاع كند و از نظر حقوقي اين دفاع حتي در داخل خاك كشور متجاوز مجاز ميباشد. امّا قيد تعيين مسئول مخاصمه در بند 6 قطعنامه 598 حق دفاع مشروع را از ايران سلب نمود. دقيقاً ملاحظه ميكنيم كه بعد از اين حجم تبليغات دشمن و حاميان او حول اين محور كه ايران ناقض حقوق بينالملل است، متمركز ميشود، در حالي كه قبل از آن ميدانستند دفاع مشروع حق ايران است.
بدين ترتيب ايران نه آغازگر جنگ بود و نه مسئوليتي در ادامه آن داشته است، آنچه كه مسلم است مسئولين ادامه جنگ به عهده شوراي امنيت سازمان ملل است كه به خاطر فشار حاميان صدام
بويژه امريكا در تصميمگيري تعلل ميورزيد كما اينكه اكنون در اجراي مفاد قطعنامه 598 كوتاهي ميكند.
سؤال سوم: آيا امام خميني( رحمت الله علیه ) پس از فتح خرمشهر خواهان خاتمه دادن به جنگ بود؟
امام خميني( رحمت الله علیه ) همواره خواهان پايان دادن به جنگ بود، امّا پاياني كه متضمن حقوق ملت مظلوم ايران باشد، امّا از اينكه پس از فتح خرمشهر مصراً خواهان پايان بخشيدن به جنگ بود هيچ مدرك و سندي در دست نيست وانگهي امام راحل( رحمت الله علیه ) در هر كاري به نظر كارشناسان و متخصصان بسيار اهميت ميداد، تحقيقاً اگر نظر فرماندهان و كارشناسان جنگ مبتني بر ادامه دفاع مقدس بود. امام راحل( رحمت الله علیه ) همان نظر را ميپذيرفتند، و از همه مهمتر لحن سخنان و محتواي رهنمودهاي امام خميني بويژه بعد از فتح خرمشهر گوياي صلحي عادلانه بود كه از اركان حقوقي صلح حكايت ميكرد. براي مثال معظمله طي سخناني در جمع گروهي از دانشجويان دانشكده افسري ارتش و مسئولين اين دانشكده فرمودند:
از اوّل هم صلحطلب بوديم و صلح يكي از اموري است كه ما به تبع از اسلام قبول كردي. صلح اسلامي، صلحي كه برادر ميشوند بعد از صلح، و ما طالب اين هستيم. اما صلحي كه اصلاً اعتنا نكنند به اينكه جنايت كردند در اينجا و اعتنا نكنند به اينكه غراماتي وارد شده است و بايد جبران بكنند، خساراتي وارد شده است و بايد جبران بكنند. اين اسمش صلح نيست، اين اسمش را ميتوانيم بگذاريم صلح صدامي.
امام راحل( رحمت الله علیه ) همين منطق را تا پايان جنگ دنبال نمودند و حتي مفاد قطعنامه 598 را كه پذيرفتند متضمن صلح واقعي و عادلانه ندانستند، از اين جهت پذيرش آن را چون نوشيدن جام زهر دانستند.
بخش دوم: وادار كردن مجامع بينالمللي براي تصميمي عادلانه (استراتژي عدل)
جمهوري اسلامي ايران پس از آزادسازي بخش اعظمي از شهرها و مناطق اشغالي از چنگال قواي دشمن، در برابر هياهوي صلحخواهان و فشار همهجانبه آنان تصميم گرفت كه استراتژي عدل را در پيش گيرد، يعني مجامع رسمي بينالمللي را كه در ايجاد صلح و همزيستي مسالمتآميز كشورها مسئول هستند، وادار به تصميمي عادلانه كند كه در آن حقوق كشور مورد تجاوز تضمين شود. براي تحقق اين هدف مهم عمل به موارد ذيل به عنوان مؤلفههاي استراتژي عدل ضروري بود:
1 ـ تثبيت مواضع دفاعي
اگرچه رزمندگان اسلام پس از فتح خرمشهر ابتكار عمل در جبههها را به دست گرفتند، امّا تدبير ضروري و مهم در اين مقطع ترسيم هندسه مقاومت بود، يعني اتخاذ استراتژي دفاعي براي حفظ موازنه قوا در خطوط درگيري. بر اساس اين تدبير دو كار لزوماً بايد انجام ميشد. اوّل تثبيت مواضع دفاعي يعني دور كردن دشمن از مواضع رزمندگان و بستن خطوط نفوذي و از همه مهمتر دور كردن آتش سلاحهاي سنگين و دوربرد دشمن از مواضع دفاعي رزمندگان كه اضلاع خط استوار و هندسه مقاومت را در خاك دشمن طلب ميكرد و اين از نظر علم استراتژيك نظامي كاملاً پذيرفته شده است كه اگر ضلعي از مثلث دفاعي در خاك دشمن واقع شد، ناچاراً بايد از خاك او عبور كرد، اين قاعده به اعتقاد كارشناسان و ناظران بينالمللي هم در آن شرايط دور از انتظار نبود، چنانكه گفتند:
به اعتقاد ناظران بينالمللي ايران در حال حاضر در تدارك حملهاي جهت تصرف بصره است كه توپخانههاي دوربرد اين كشور پس از سقوط خرمشهر اقدام به گلولهباران آن نمودهاند.
زيرا شهر بصره علاوه بر خطوط مواصلاتي و پشتيباني دشمن دقيقاً مواضع رزمندگان اسلام را زير آتش سنگين خود داشت كه دور كردن دشمن از اين مواضع و خطوط ارتباطي در راستاي تدابير تثبيت مواضع دفاعي ايران بوده است.
تصميم دوم مهلت ندادن به دشمن براي سازماندهي مجدد بود، چرا كه بعد از شكست سنگين دشمن در عمليات بيتالمقدس كه موجب سردرگمي فرماندهان و مسئولين ارتش عراق شد، تدبير دفاعي براي ايران حكم ميكرد كه به دشمن فرصت انديشيدن و سازماندهي مجدد را ندهد و با استفاده از شور و ذوق و توان دفاعي رزمندگان به نقطه اطمينان و خط استوار دفاعي كه امروزه در فنون نظامي جايگاه خاصي دارد برسد. نظريه كارشناسان دفاعي چنين اقداماتي را از سوي ايران قابل پيش بيني و از بديهيات علوم دفاعي دانستد، بطوريكه لسآنجلس تاميز طي تحليل كارشناسي در اين زمينه گزارش داد:
اكنون كه سكه بر روي ديگرش قرار دارد، ايران بيش از يك چهارم ارتش عراق را منهم و تسخير نموده است، نيروي هوايي از لحاظ عملياتي، آمادگي عراق را تا دو سوم كاهش داده و ظاهراً روحيه ارتش صدام حسين را شكسته است، جاده اصلي به بغداد باز ميباشد و نيروهاي ايران در مقابل پايتخت عراق از پيروزي و شوق در هيجان ميباشند.
2 ـ فعال كردن حركت ديپلماسي
براي وارد كردن مجامع رسمي بينالمللي به تصميمي عادلانه در مورد تجاوز رژيم عراق عليه ايران فعال كردن حركت ديپلماسي و جلب توجه محافل سياسي جهان به قدرت دفاعي ايران ضروري بود. متأسفانه شوراي امنيت سازمان ملل كه تحت تأثير قدرتهاي بزرگ بود بيتوجه به قدرت دفاعي رزمندگان اسلام همچنان به واكنشهاي بازدارنده خود ادامه ميداد بطوريكه بفاصله كمتر از دو ماه و نيم پس از صدور قطعنامه 514 مبادرت به صدور قطعنامه 522 اقدام مينمايد:
قطعنامه 522
شوراي امنيت، بعد از رسيدگي مجدد به موضوع داراي عنوان «وضعيت بين ايران و عراق»، با ابراز تاسف از طولاني شدن و شدت يافتن منازعه بين دو كشور كه منجر به تلفات سنگين انساني و خسارات مادي قابل توجه شده و صلح و امنيت را دچار مخاطره كرده است، با تأييد مجدد اين امر كه بازگرداندن صلح و امنيت به منطقه مستلزم آن است كه كليه كشورهاي عضو دقيقاً بر طبق تعهداتشان در منشور ملل متحد عمل كنند، با يادآوري قطعنامه 479 (1980) خود كه در 28 سپتامبر 1980 به اتفاق آرا تصويب شد و بيانيه رئيس شوراي امنيت در 15 نوامبر 1980، به علاوه، با يادآوري قطعنامه 514 (1982) خود كه در 12 ژوئيه 1982 به اتفاق آرا تصويب شد و بيانيه رييس شوراي امنيت در 15 ژوئيه 1982، با در نظر گرفتن گزارش 15 ژوئيه 1982 دبير كل،
1 ـ بار ديگر مصراً خواهان آتش بس فوري و خاتمه كليه عمليات نظامي ميباشد؛
2 ـ درخواست خود را براي عقبنشيني نيروها به مرزهاي شناخته شده بينالمللي مجدداً تائيد ميكند؛
3 ـ از اين واقعيت كه يكي از طرفها آمادگي خود را براي همكاري در اجراي قطعنامه 514 (1982) اظهار داشته است استقبال ميكند و از طرف ديگر ميخواهد كه چنين كند؛
4 ـ لزوم اجراي بدون تأخير بيشتر تصميم خود را در مورد اعزام ناظران سازمان ملل براي تأييد، تحكيم و نظارت بر آتش بس و عقب نشيني تأييد ميكند؛
5 ـ فوريت ادامه كوششهاي ميانجيگري كنوني را مجدداً تأييد ميكند؛
6 ـ درخواست خود را از كليه كشورهاي ديگر در مورد خودداري از انجام هر عملي كه ممكن است به ادامه منازعه كمك كند و تسهيل اجراي قطعنامه حاضر را مجددا تأييد ميكند؛
7 ـ به علاوه، از دبير كل درخواست ميكند كه اجراي قطعنامه حاضر را در ظرف 72 ساعت به شوراي امنيت گزارش دهد.
تنها تفاوت اين قطعنامه با قطعنامههاي قبلي شورا در آن بود كه شورا براي خوشايندي عراق و متحدين او در بند 3 اجرايي قطعنامه مقرر ميدارد اگر يكي از طرفين درگير آمادگي خود را جهت همكاري براي اجراي قطعنامه 514 اعلام كند، حسن استقبال مينمايد.
صدام حسين با تمسك به اين پيشنهاد شوراي امنيت شعار صلحخواهي سر ميدهد در تبليغات متحدان و دوستانش نيز به اين بهانه صلحطلب و ايران آتشافروز معرفي ميشود.
جمهوري اسلامي ايران بمنظور كاستن فشارهاي تبليغي دشمن و متحدانش و نيز جلب توجه افكار جهانيان به دلائل استنكاف ايران از پذيرش قطعنامههاي شوراي امنيت علاوه بر فعاليت همه جانبه وزارت خارجه ايران نياز به اهرمهاي مؤثرتري در ميدان عملياتي داشت، بگونهايكه شوراي امنيت را بدور از فشارهاي سياسي و تبليغي وادار به تصميمي عادلانه بر اساس موازين بينالمللي نمايد.
همه اين عوامل تدبير فرماندهان در جنگ را به يك سلسله عمليات برون مرزي هدايت كرد، تا در احقاق حق ملت مظلوم ايران و تنبيه متجاوز توانمنديهاي تازهاي از قدرت رزمندگان اسلام را به نمايش گذاردند.
سلسله عمليات برونمرزي يا انهدامي
1 ـ عمليات رمضان
در شرق بصره كه به منظور دور كردن آتش دشمن از شهرهاي جنوبي كشور و انهدام نيروهاي رژيم عراق صورت گرفت.
2 ـ عمليات ثارالله
در منطقه عملياتي قصر شيرين انجام گرفت كه منجر به آزاد شدن دو ارتفاع مهم مشرف به قصر شيرين گرديد.
3 ـ عمليات مسلم بن عقيل
در غرب سومار و ارتفاعات مسلط بر شهر مندلي عراق صورت گرفت كه در آن ارتفاعات مشرف به شهر مندلي عراق و پاسگاه مرزي ايران آزد و پاكسازي شدند.
4 ـ عمليات محرم
در منطقه شرهاني، زبيدات و بيات ـ جنوب شرقي دهلران در غرب عين خوش انجام شد كه منجر به آزادسازي جاده عين خوش ـ دهلران و تأمين امنيت شهرهاي موسيان، دهلران و پادگان عين خوش و دهكدههاي اطراف آن گرديد.
5 ـ عمليات والفجر مقدماتي
در منطقه عملياتي فكه ـ چزابه بمنظور انهدام نيروهاي دشمن انجام گرفت كه حاصل آن آزادي پاسگاههاي ايراني سويله، صفريه، رشيده، و طاووسيه و پاسگاههاي عراقي وهب، كرامه و صفريه بوده است.
6 ـ عمليات والفجر 1
در منطقه عملياتي شمال غرب فكه با هدف انهدام نيروهاي دشمن و آزادسازي بخشي از نوار مرزي انجام شد كه نتايج آن آزادسازي چندين ارتفاعات و روستا در حاشيه رودخانه دويرج بوده است.
7 ـ عمليات والفجر 2
در منطقه عملياتي حاج عمران بمنظور خارج كردن شهرهاي كردنشين ايران از زير آتش دشمن و آزادسازي ارتفاعات مهم منطقه و مسدود كردن راه ضد انقلاب و تصرف پادگان حاج عمران بوده است. در اين عمليات علاوه بر پادگان حاج عمران و تنگه دربند و تنگه چومان مصطفي، منطقهاي به وسعت 200 كيلومتر مربع از چنگ دشمن آزاد شد.
8 ـ عمليات والفجر 3 تا 6
كه به ترتيب در مناطق عملياتي مهران، دره شيلر در شمال مريوان و پنجوين، منطقه عملياتي چنگوله (حد فاصل مهران و دهلران) و منطقه عملياتي چزابه و چيلات (در جنوب دهلران) انجام گرفت كه عموماً با هدف انهدام نيروها و تجهيزات دشمن و آزادسازي ارتفاعات منطقه و مسدود كردن راه ضد انقلاب به اجرا درآمدند.
9 ـ عمليات خيبر
در منطقه هورالهويزه و جزاير مجنون انجام شد كه نتايج آن آزادسازي جزيره مجنون به مساحت 160 كيلومتر مربع با 50 حلقه چاه نفت و چندين روستاي منطقه بوده است. در اين عمليات خسارات سنگيني به تجهيزات و يگانهاي دشمن وارد آمد.
10 ـ عمليات ميمك
در ارتفاعات مرزي ميمك به اجراء درآمد كه منجر به آزادسازي ارتفاعات مهم منطقه و چندين پاسگاه مرزي گرديد.
11 ـ عمليات بدر
در شرق رودخانه دجله انجام شد كه منجر به آزادسازي بخش وسيعي از مناطق مهم و نفتخيز هورالهويزه و چندين روستاي منطقه و دهها پاسگاه دشمن در هورالهويزه و جاده الحجرده (معروف به خندق) گرديد.
12 ـ سلسله عمليات (ايذائي) ظفر 1 تا 4
به ترتيب در جزيره مينو، پنجوين، شمال غرب كشور و فكّه انجام گرفت كه عمده اهداف در اين عمليات ضربه زدن به بخشي از نيروي دشمن و تصرف نقاط استراتژيك عملياتي بوده است.
13 ـ سلسله عمليات قدس 1 تا 5
به ترتيب در منطقه هورالهويزه و شرق رودخانه دجله، جنوب دهلران، جنوب شرقي العماره در هورالهويزه و غرب هورالهويزه انجام شد كه عمدتاً به منظور دفع حملات دشمن و انهدام بخشي از نيروي دشمن بوده است.
14 ـ سلسله عمليات عاشوراي 1 تا 4
به ترتيب در تكاب و صائين دژ در شمال كردستان، منطقه چنگوله در جنوب مهران، شمال فكه و غرب درياچه امالنعاج در هورالهويزه، انجام شد كه عمدتاً به منظور انهدام تجهيزات و نيروهاي دشمن صورت گرفت.
15 ـ عمليات والفجر 8 (معروف به فتح فاو)
عمليات والفجر هشت در شبه جزيره فاو به منظور كوتاه كردن دست رژيم متجاوز عراق از آبهاي خليج فارس توسط دلير مردان نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به اجرا درآمد. در اين عمليات مهم علاوه بر تاكتيكهاي جديد بكار گرفته شده از سوي رزمندگان اسلام، از موقعيت جغرافيايي و سوقالجيشي خاصي برخوردار است، بطوريكه عبور سپاهيان اسلام از رود اروند حيرت همه كارشناسان نظامي را برانگيخت، و به لحاظ سياسي نگراني عميقي را در حاميان رژيم عراق ايجاد كرد تا آنجا كه همگان بيم داشتند با سقوط صدام حسين، فرايند جهاني شدن انقلاب اسلامي سپري گسترده پيدا كند، و بيش از همه دولت غاصب اسرائيل را بكام نابودي بسپارد.
همزمان با فتح فاو عمليات والفجر 9 در شرق چوارته عراق توسط رزمندگان دلير اسلام صورت گرفت ك منجر به آزادسازي ارتفاعات مهم منطقه از جمله ارتفاعات كانا و تنگه سور گرديد. اين همزماني علاوه بر اثبات اقتدار دفاعي رزمندگان اسلام ضربه رواني محكمي بر دشمن به شمار ميآمد.
بازتاب پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات والفجر 8 و والفجر 9 در رسانههاي گروهي جهان به حدي بود كه همگان ضمن اعتراف به توانايي نيروهاي ايراني از ضعف توان نظامي و رواني ارتش عراق سخن ميگفتند. براي نمونه نيوزويك گزارش داد:
تصرف فاو توسط نيروهايي صورت گرفت كه در شرايط سختي بسر ميبردند و سربازاني كه به اينكار دست زدند اطلاعات پيچيدهاي از رزم شبانه و تاكتيكهاي جنگهاي آبي ـ خاكي داشتند ـ هفته گذشته نيروهاي ايراني حمله دومي را از كوههاي كردستان عراق به طرف مركز استان سليمانيه آغاز كردند ـ ايران كه از درّههاي باران زده و گلآلود يعني جايي كه عراق از كاربرد نيروي زميني و عوامل برترش نميتواند سود جويد و استفاده كند به پيروزي ديگري دست يافت، اين حملات بدان لحاظ ثابت ميكند كه ايران قادر است همزمان به چند حمله دست بزند و اين براي عراق يك ضربه رواني به شمار ميرفت.
16 ـ سلسله عمليات كربلا
كربلاي يك در منطقه عملياتي مهران انجام شد كه منجر به آزادسازي شهر مهران گرديد اين شهر در عمليات والفجر 3 آزاد شده بود، امّا پس از عمليات والفجر 8 كه منجر به آزادي شهر فاو گرديد دشمن مبادرت به اشغال اين شهر نمود كه رزمندگان اسلام در عمليات كربلاي يك مجدداً آنرا از دشمن بازپس گرفتند.
عمليات كربلاي 2 در منطقه حاج عمران عراق به اجراء درآمد كه منجر به آزادسازي ارتفاعات مهم منطقه گرديد. عمليات كربلاي 3 در ترمينال الاميه و البكر در شمال غربي خليجفارس صورت گرفت. در اين عمليات اسكله الأميه كه مركز جاسوسي عراق در خليجفارس بود، تصرف و پس از خارج ساختن كليه تجهيزات به آتش كشيده شد.
عمليات كربلاي 4 در غرب اروندرود به منظور انهدام نيروي دشمن به اجراء درآمد. عمليات كربلاي 5 در منطقه عملياتي شلمچه و شرق بصره به اجرا درآمد.
اين عمليات كه بنام انهدام ماشين جنگي دشمن معروف شد به مدت 45 روز به طول انجاميد و 81 تيپ و گردان مستقل دشمن منهدم و 34 تيپ و گردان مستقل نيز آسب كلي ديدند و همچنين 220 دستگاه تانك و نفربر و 500 دستگاه انواع خودرو و هزاران قبضه انواع سلاحهاي سبك و نيمهسنگين و مقدار زيادي مهمات به غنيمت رزمندگان اسلام درآمد.
و همچنين عمليات كربلاي 6 در شمال سومار و كربلاي 7 در حاجعمران و كربلاي 8 در شرق بصره و كربلاي 9 در منطقه عملياتي قصرشيرين و كربلاي 10 در منطقه عمومي ماهوت عراق به اجرا درآمدند كه هدف عمده آنها انهدام نيروي دشمن و تصرف نقاط استراتژيك و ارتفاعات مهم منطقه بوده است.
17 ـ سلسله عميلات (نامنظم) فتح 1 تا 10
عمليات فتح 1 تا 10 بطور نامنظم عموماً در داخل خاك عراق به منظور انهدام توان نظامي دشمن و تصرف ارتفاعات استراتژيك منطقه به اجرا درآمدند.
18 ـ سلسله عمليات نصر 1 تا 9
كه عمدتاً در داخل خاك عراق و شهرهاي مرزي آن به منظور انهدام نيروهاي دشمن و آزادسازي دامنهها و ارتفاعات مهم آن بوده است.
19 ـ سلسله عمليات (نامنظم) ظفر 1 تا 7
اين سلسله عمليات نامنظم در داخل خاك عراق در استانهايي چون سليمانيه و دهوك و كركوك به اجرا درآمدند كه عموماً با هدف انهدام مراكز نظامي و تأسيسات اقتصادي دشمن همراه بوده است.
نتايج عمليات برون مرزي
1 ـ انهدام نيروها و مراكز تأسيسات نظامي ـ اقتصادي و پايگاههاي حفاظتي و پشتيباني دشمن
2 ـ سلب اختيار آفندي از ارتش رژيم عراق با استفاده از اصل غافلگيري و عمليات شبانه در تمامي خطوط درگير.
3 ـ اثبات اقتدار و توان دفاعي رزمندگان اسلام اعم از ارتش، سپاه و نيروهاي مردمي بعنوان قدرت فعال و تصميمگير در جبهههاي نبرد
4 ـ وادار كردن مجامع بينالمللي بويژه شوراي امنيت سازمان ملل به قبول مسئوليت حل مناقشه و تحكيم صلحي عادلانه با تنبيه و مجازات متجاوز
5 ـ سلب فرصت سازماندهي و آرايش منظم نيروها از دشمن و ايجاد فضايي رواني بمنظور تضعيف روحيه ارتش عراق در مقابله با رزمندگان اسلام.
6 ـ تقويت فعاليت ديپلماسي وزارت خارجه و حضور پرقدرت آتي در مذاكرات صلح با تكيه بر خواستههاي مشروع جمهوري اسلامي ايران
7 ـ تسليم شدن شوراي امنيت سازمان ملل در برابر اراده جمهوري اسلامي ايران با صدور قطعنامه 598 اگر چه در اجراي مفاد قطعنامه تعلل و بيتوجهي ميشود.
8 ـ مشخص شدن ماهيت حاميان پيدا و پنهان رژيم عراق و نقض بيطرفي در جنگ بويژه دولت امريكا كه طرف اصلي ما در جنگ شناخته شد.
9 ـ خنثي كردن جو ارعاب ناشي از حمله به مناطق مسكوني، كاربرد سلاحهاي شيميايي و ميكروبي در جبههها و ايجاد آرامش در فضاي عمومي كشور.
10 ـ ايجاد انگيزه و احساس غرور و اميد به پيروزي در هوادران جهاني انقلاب اسلامي و جلب توجه انديشمندان و آزاد انديشان به تأثير ايمان و روحيه ايثار و شهادتطلبي در صلابت و پايداري ملتها.
11 ـ شكست منطق زور و تصميم يكسويه ابرقدرتها در حوادث جهاني و ايجاد خودباوري و اعتماد به نفس در مبارزه با قدرتهاي بزرگ.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}